تفکر نقاد در مقابله با تعصب
احتمالا بیشتر ما به حافظه خودمان خیلی میبالیم که از دوران کودکی هم خاطراتی را به یاد میآوریم؛ ولی متأسفانه همانطور که در مقاله قبل مطرح شد، با هر بار یادآوری یک خاطره احتمال اضافه و کمشدن از آن و بازسازی مجدد خاطره بسیار زیاد است. در واقع ما هر چیزی را که میبینیم یا میشنویم، نمیتوانیم اعتماد کنیم که ادراک ما دقیقا همان اتفاق را درک کرده یا با فیلترهای ذهنی خود در آنها تحریف و خطا ایجاد کردیم. شعبدهبازها از همین خطاهای ادراکی و نقاط ضعف مغز استفاده کرده و در مقابل چشمان ما کارهایی انجام میدهند که ما را مجذوب و سرگرم میسازند.
تفکر نقاد و استدلال
هدف تفکر نقاد از استدلال رسیدن به پیروزی نیست؛ بلکه آوردن استدلال بهمنظور رسیدن به قضیههای جدید است. استدلال با دلیلتراشی متفاوت است، دلیلتراشی برای معقول جلوهدادن عقاید، باورها و تصمیمات است. هنگامی که عقاید و باورهایی داریم که با واقعیت ناسازگار است، اگر تفکر نقاد نداشته باشیم شروع به دلیلتراشی میکنیم تا از شک به آنها بگریزیم. درصورتیکه با داشتن تفکر نقاد با دیدن تضادها، ابتدا در صحت آنها شک کرده و سپس به بررسی استدلالها میپردازیم.
در مقاله «اثرات تفکر نقاد بر ذهن باز» توضیح دادم در ناهماهنگی شناختی وقتی با اطلاعات متضاد با عقاید و باورهایمان روبرو میشویم؛ دو کار انجام میدهیم:
۱. آنقدر دلیلهای متعدد میآوریم تا اثبات کنیم باورهایمان درست است و شواهد را بیاعتبار میکنیم؛ چون نمیخواهیم دچار تعارض شویم و از ناهماهنگی شناختی پرهیز میکنیم. این یکی از علتهایی است که دچار تعصب میشویم.
۲. از دلیلتراشی و محقبودن دست برداشته و به دنبال معقول جلوهدادن عقاید خود نیستیم پس حقایق متضاد با عقاید خود و دلایل آن را بررسی کرده و اگر به درست بودن آن دلایل مطمئن شدیم از عقاید خود دست برمیداریم.
تفکر نقاد به روش دوم از استدلال استفاده میکند نه در جهت اثبات و تایید عقاید و باورهای خود. استدلال در منطق به مجموعهای از گزارهها اطلاق میشود که برای اثبات یک نتیجه استفاده میشود. استدلال از مقدمههای مشخصی شروع میشود که این مقدمهها واقعیت یا قضایای معلوم است. اگر مقدمه نادرست باشد، استدلالی که بر پایه آن بنا میشود هم نمیتواند صحیح باشد. بهعنوانمثال الان شب است و صدایی میآید و ما میگوییم؛ چون روز است پس خروس در حال خواندن است. خروس روز میخواند؛ ولی چون روز نیست پس استدلال ما غلط است.
در بحث استدلال ما میتوانیم از ترکیب قانونمند دو قضیه معلوم به قضیهای جدید دست پیدا کنیم، گاهی هر دو قضیه یا واقعیت صحیح بوده؛ ولی به هم نامربوط هستند، پس واقعیتی که از این دو نتیجه میگیریم درست نیست؛ مثلا الان تابستان است، کانادا هوا سرد است پس باید کاپشن بپوشم. البته مطمئنا استدلالها به این وضوح نادرست نیست و برای درک بهتر آورده شده است.
در دو مقاله قبلی راههای افزایش هوش منطقی یا RQ را بررسی کردم و در این مقاله هم به مورد دیگری اشاره میکنم که همان استدلال شناسی است.
افزایش هوش منطقی
در دو مقاله قبلی به تله حباب و نقطه کور اشاره کردم و در این مقاله به توضیح مورد بعدی یعنی استدلال شناسی میپردازم. وقتی بدانیم استدلال چیست و موارد استفاده آن را بلد باشیم، هر مطلبی را که بهظاهر منطقی است بهعنوان استدلال نمیپذیریم؛ بنابراین راحت فریب نمیخوریم؛ چون میدانیم که هر مطلب منطقی یا هر مقدمه درست لزوما نتیجه درستی ندارد. حتی هر دلیلی چون دلیل است حتما درست نیست. دلیلهایی وجود دارد که اشتباه یا غیرمجاز هستند و به آنها مغالطه میگوییم.
مغالطه به دو شکل صورت میگیرد:
- مقدمه غلط است. مثال: همه آدمها شاد هستند پس تو چرا شاد نیستی، در اینجا مقدمه و نتیجه هر دو غلط هستند.
- مقدمه نتیجه را نمیدهد. مثال: امروز هوا بارانی است، عینکآفتابی یادت نره.
خیلی وقتها در مغالطه ما از دلایل نامعتبر یا اطلاعات درست نامربوط استفاده میکنیم. یک نوع دیگر مغالطه، حمله به یک نفر برای ردکردن حرفش است؛ درحالیکه میتوانیم استدلال منطقی بیاوریم. گاهی دلیلی که دیگران میآورند به این صورت است: چون فلانی گفته پس درست است. در این مواقع باید حواسمان به دو مطلب باشد که هر دو مغالطه است، اول اینکه چون نقلقول است شاید اصلا آن شخص نگفته باشد و دوم اینکه آیا آن حرف استدلال درستی دارد؟ خیلی اوقات ما از این قسمت ضربه میخوریم، پس مراقب حساسیتها و تعصبات خود باشیم تا فریب نخوریم. مغالطه انواع زیادی دارد و بیان آن در اینجا به این دلیل است که بگویم هر دلیلی بهصرف دلیل بودن استدلال نیست و میتواند مغالطه باشد.
چیزهایی که استدلال نیستند
گاهی خانواده، مدرسه و جامعه با چیزهایی که استدلال نیستند، میخواهند ما را قانع کنند تا کارهایی را انجام دهیم و یا انجام ندهیم. درصورتیکه میتوان از آنها برای یادگیری و درک بهتر استفاده کرد؛ ولی بدون استدلال بیارزش هستند. این موارد عبارتاند از:
- داستان
- ضربالمثل
- شعر
- نمونههای موفق
- خوشبیانی
- و …
از مشکلات استدلال
- از مشکلات ما در دلیل آوردن، عدم درک همزمانیها و درک آن بهعنوان علت و معلول است.
- پژوهشی در دانشگاه هاروارد انجام شده و دیدند دو اتفاق میافتد:
الف. احتمال موافقت آدمها بیشتر میشود و کلمه چون درصد موافقت را بالا میبرد.
ب. مغز انسان با دلیل خنگ میشود.
- شفاف نبودن تعریفها هم مشکل دیگری است.
راهحل
- با تعریف شفاف از ایهام و ابهام جلوگیری کنیم.
- ایراد استدلال خود یا دیگران را پیدا کنیم، اطلاعات متضاد را بررسی کنیم.
- تفاوت استدلال، دلیلتراشی و مغالطه را بدانیم.
- مطالعه کنیم و ذهن آگاه باشیم.
منابع:
کتاب ذهن فریبکار شما، استیون نوولا
دوره تفکر نقاد، پیام بهرامپور
دیدگاهتان را بنویسید